کد مطلب:5484 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

پاسخ رسول خدا
رسول خداصلی الله علیه وآله كلام كسی را هنگام احتجاج قطع نمی كرد، آن حضرت پس از شنیدن سخنان مذاهب و ملل گوناگون فرمود:

من به خدایی كه واحد و یگانه و یكتاست معتقدم و هرگونه شریكی را برای او باطل می دانم، هم به اصل وجود مبدأ هستی معتقدم و هم به وحدت آن [1] .

آن حضرت صلی الله علیه وآله فرمود:

من حجت خدا هستم و حجت خدا نه بدون برهان سخن می گوید و نه بدون برهان سخن كسی را می پذیرد [2] .

رسول خداصلی الله علیه وآله به یهودیان فرمود:

اگر حق به برهان متكی است، شما كه مدعی هستید عزیر فرزند خداست، دلیلی بر فرزندی عزیر ذكر كنید!

آنان در مقابل گفتند:

دلیل ما این است كه او تورات را احیا كرده و در خاطره ها و كتاب ها زنده نگه داشته است، پس هیچ كس سمت او را كه همان فرزندی خداست نخواهد داشت!

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود:

منظورتان از این كه می گویید عزیر فرزند خداست چیست؟

اگر منظورتان فرزند مادی است، همان گونه كه هر پدر می تواند یك پسری داشته باشد، این معنا محال است، چرا كه خداوند همتا و همسر و زاد و ولد ندارد: «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ - وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ» [3] .

بنابراین از نظر كتاب های آسمانی و نیز موسای كلیم این فرض باطل است. و اگر منظورتان فرزندی به معنای كرامت باشد، چرا فقط عزیر را فرزند خدا می دانید، چرا موسی را فرزند خدا نمی دانید؛ او كه تورات و دین یهود را آورد، و رهاوردی هم چون عصای معروف «ید بیضاء» و غرق كردن آل فرعون داشت. اگر عزیر را فرزند خدا بدانید، لقب موسای كلیم باید بالاتر از او باشد، مثلاً باید برادر و رفیق خدا باشد و این در حالی است كه خودتان در رابطه با موسی چنین كلامی را هرگز جایز نمی دانید [4] .


[1] امنت بالله وحده لا شريك له و كفرت بالجبت و بكل معبود سواه».

[2] ان الله تعالي قد بعثني كافّة للناس بشيراً و نذيراً و حجة علي العالمين». بحارالانوار، ج9، ص258، ح1.

[3] اخلاص(112) آيه 3 - 4.

[4] رسول خداصلي الله عليه وآله در جواب بت پرستان نيز فرمود: ممكن نيست خداي سبحان در موجودي مادي حلول كند. شرط حلول شي ء در شي ء ديگر، مادي بودن هر دو شي ء است، هرگز موجود ازلي و قديم در موجود حادث مادي حلول نمي كند. آن حضرت خطاب به بت پرستاني كه سرّ بت پرستي خود را تجليل از قداست مردان بزرگ و مقرب مي دانستند فرمود: اگر شما در برابر اين بت ها خضوع كرديد، و شريف ترين عضو يعني چهره و پيشاني خود را در برابر آنان بر خاك ماليديد، ديگر براي خداي سبحان چه عظمت و جلالي قايل خواهيد بود؟ چه كسي به شما دستور داده كه در برابر بت ها چنين كرنش و خضوع كنيد؟

نيز در پاسخ به بت پرستاني كه سجده در پيشگاه آدم را جايز مي دانستند فرمود: اگر انسان بخواهد خدا را اطاعت كند، بايد به دستور خداوند عمل كند، وگرنه خود انسان حق تشريع و ابداع دستور عبادي ندارد، چرا كه اين كار هواپرستي است نه خداپرستي.

اصل پرستش خدا را عقل و وحي تأييد مي كند، ولي نحوه پرستش بايد از خداي سبحان باشد. همه ما برده و بنده حقيم، خداوند به ما دستور داده است كه: «وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ» (بقره (2) آيه 144).

بنابراين كعبه، معبد، قبله و مسجود اليه تمام بندگان است، نه مسجود له و سجده ما براي خداي سبحان است نه براي كعبه.

خداوند مي فرمايد: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» (بقره (2) آيه 115).

لذا در بسياري از عبادات، قبله شرط نيست، مثلاً در حال دعا، مناجات، احرام و سعي بين صفا و مروه و... گرچه قصد تقرب لازم است.

پس اولا: سجده براي آدم عليه السلام به دستور خداي سبحان بود، اما شما براي بت پرستي از خداي سبحان دستوري نداريد.

ثانياً: خدا را سجده مي كنيم، نه كعبه را، چرا كه كعبه معبود ما نيست، اما بت ها معبود شماست.